اشعار فخرالدین عطایی

اشعار فخرالدین عطایی - شاعری از روستای استاد

اشعار فخرالدین عطایی

اشعار فخرالدین عطایی - شاعری از روستای استاد

سخنی با دانش آموزان عزیز، آینده سازان این مرز و بوم - فخرالدین عطایی - فخرالدین عطایی

سخنی با دانش آموزان عزیز، آینده سازان این مرز و بوم

فخرالدین عطایی - فخرالدین عطایی


به دانش فکر خود را بارور کن
به نام خود وطن را مفتخر کن

**************

با لطف خدا و برکت دین و کتاب
گویم سخنی ز تنبلی و خور و خواب

تا چرخ فلک به امر حق در گذر است
بی دانش و دین حیات ما دردسر است

پندی دهمت بجا بود گوش کنی
این چند مرا چو حلقه در گوش کنی

راحت طلبی زسر به در باید کرد
با عشق به علم و دین نظر باید کرد

اوقات عزیز خویش بر باد مده
بیهوده تو زحمتی به استاد مده
  
در آخر سال امتحان باید داد
کارایی خویش را نشان باید داد

بی رنج کلاس امتحان آسان نیست
شک نیست در آن و رنج آن پنهان نیست

از نمره مفت امید چندانی نیست
بی کشت و درو برای کس نانی نیست

بی دانش و دین خیال کس راحت نیست
گر نان بر سر شرافت و عزت نیست

بر نمره و درس خود نظر باید کرد
آزمون چو پل است از آن گذر باید کرد

از بهر کسی که درس خوان می باشد
اعلام نتیجه ارمغان می باشد

از درس و دبیر و نمره دلشاد بود
هم مورد احترام استاد بود

تنبل به کتاب و مدرسه بدبین است
از رفتن مدرسه دلش غمگین است

از رنج پدر و مادر او بی خبر است
از بهر دبیر و مدرسه دردسر است

از طعنه ی همکلاسیان بی باک است
خو کرده به تنبلی حسابش پاک است

راضی نه ز امتحان نه استاد است
یکساله ی کار و زحمت بر باد است

گفتا سخنی عطایی از درس و کتاب
مزدی نبود برای کس زخور و خواب

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.