اشعار فخرالدین عطایی

اشعار فخرالدین عطایی - شاعری از روستای استاد

اشعار فخرالدین عطایی

اشعار فخرالدین عطایی - شاعری از روستای استاد

به مناسبت سیزدهم رجب، در وصف مولای متقیان امیر مومنان از تولد تا شهادت - سروده فخرالدین عطایی

به مناسبت سیزدهم رجب، در وصف مولای متقیان امیر مومنان از تولد تا شهادت

سروده فخرالدین عطایی


در مدح علی گویم و از فضل و کمالش
از آمدن و رفتن و هم جاه و جلالش

در ماه رجب لطف خدا شامل ما شد
نوری بدرخشید و چراغ دل ما شد

خورشید جهان چون که زمشرق به در آمد
خورشید رجب در نظرش جلوه گر آمد

خورشید رجب از وسط کعبه عیان شد
نور دل ما روشنی کُون و مکان شد

بر عرش خدا نور رخش جلوه گری کرد
عمرش همه با عشق محمد سپری کرد
  
آن طفل که سر تا به قدم لطف و صفا بود
چون لب بگشود او سخنش ذکر خدا بود

بر اهل جهان سمبلی از مهر و وفا شد
از برکت او ماه رجب ماه خدا شد

با لطف خدا رهبر حق برکت دین شد
با آمدنش دشت و دمن خلد برین شد

آمد به جهان شیر خدا شاه ولایت
یار ضعفا دشمن بیداد و جهالت

شاهی که کلامش همه از صلح و صفا بود
گاهی به کشاورزی و گاهی به دعا بود

محبوب دل پیر و جوان، شاه و گدا شد
با امر خدا هادی و یار ضعفا شد

شاه دو جهان مظهر ایثار و مرّوت
با عشق خدا جان به کف راه نبوت

شمشیر به کف اسوه و الگوی شجاعت
یار فقرا، کوه کرم، بحر سخاوت

عمرش همه در خدمت اسلام به سر کرد
با امر خدا در ره دین سینه سپر کرد

از مهر و عدالت به خلایق سخنش بود
یک لحظه نیاسود چه جان در بدنش بود

در ماه رجب آمد و خورشید جهان شد
از دیده نهان در شب ماه رمضان شد

در مسجد و محراب به هنگام عبادت
خونش به زمین ریخت به شمشیر جهالت
بنگر به عطایی و به شعر و سخن او
بی عشق علی حیف بُوَد جان به تن او

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.