اشعار فخرالدین عطایی

اشعار فخرالدین عطایی - شاعری از روستای استاد

اشعار فخرالدین عطایی

اشعار فخرالدین عطایی - شاعری از روستای استاد

مطالبی غم انگیز پیرامون شهادت ناگوار و مظلومانه بانوی دو عالم حضرت فاطمه(س) - فخرالدین عطایی

مطالبی غم انگیز پیرامون شهادت ناگوار و مظلومانه بانوی دو عالم حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

فخرالدین عطایی


یا فاطمه از جهان فانی رفتی
با آن همه لطف و مهربانی رفتی

زین دار فنا تو در جوانی رفتی
در نیمه شب به ناگهانی رفتی

رفتی و سراسر جهان در غم تو
شد غرق عزا زغصه و ماتم تو

آن دم که گل وجود تو پر پر شد
گریان زغم تو فاتح خیبر شد

با رفتن تو دل علی پر غم شد
از غصه و غم قد رسایش خم شد

از بهر علی انیس و هم دم بودی
شادی دل نبی اکرم بودی

بودی تو به زندگی پر و بال علی
پرورده شده به دامنت آل علی
  
از دامن تو درخت دین محکم شد
روشن زوجود تو همه عالم شد

پر گل شده باغ احمد از دامن تو
از باد خزان مصون شده گلشن تو

روزی که نبی به سوی حق هجرت کرد
با هر نفسی دعا بر این امت کرد

امت همه در غمش عزادار شدند
از پیر و جوان به غم گرفتار شدند

از داغ پدر تو آه و زاری کردی
خونابه دل زدیده جاری کردی

رفتی زجهان غم پدر بر دل تو
در خاک بقیع شبانه شد منزل تو

شد قلب علی جریحه دار از غم تو
خون شد جگرش زغصه و ماتم تو

در خاک بقیع شبانه شد مدفن تو
کردند فرشته ها کفن بر تن تو

زینب زغمت به سینه و سر می زد
چون مرغ گلو بریده پر پر می زد

گریان شده دیده حسین و حسنت
دیدند چه روی دوش بابا بدنت

جن و ملک از غم تو زاری کردند
اندوه به دل و سوگواری کردند

گفتم سخنی و دیده ام گریان شد
زین مطلب من بسا که دل بریان شد

در مدح تو مرثیه سرایی کردم
با خلق زمانه هم نوایی کردم

با جمله به جمله آه و زاری کردم
خون جگر از دو دیده جاری کردم

از فاطمه گفت عطایی و مدفن او
از داغ علی کَفن و دَفن تن او

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.